چرا همسران قهرمانان شاهنامه، اغلب غیرایرانی اند؟
چکیده
از جمله پرسشهایی که در شاهنامه تاکنون بی پاسخ مانده ست، این است که چرا پهلوانان و پادشاهان در شاهنامه، همسرانی انیرانی (غیر ایرانی) برمی گزینند؟ نگارنده در مقاله ی حاضر کوشیده است تا از منظر ژرف ساخت اسطوره و دیدگاه ایرانیان باستان به جهان به پرسش مذکور پاسخ گوید.حاصل سخن آن که با توجه به نگرش ایرانیان به جهان پیرامون و این که هستی از پیوند دو نیمه روشن و تاریک، روز و شب، مثبت و منفی و ... تشکیل یافته و حیات و پویایی جهان به آمیزش این دو نیمه بستگی دارد، بدین روی مرد ایرانی در اسطوره به عنوان نیمه روشن جهان (آسمان) با زن انیرانی به عنوان نیمه تاریک جهان (زمین)پیوند می گیرد و از آن جا که زن ایرانی در اساطیر ما خود در نیمه روشن جهان (نیمه مردانه، مثبت و فاعل) قرار گرفته و در نتیجه به جای داشتن صفات زنانه و دلربایانه، دارای صفاتی مردانه و پهلوی است.
پیش درآمد
یکی از پرسشهایی که تاکنون در مورد شاهنامه بی پاسخ مانده، این است که چرا همسران شاهان و پهلوانان شاهنامه، قریب به اتفاق انیرانی (خارجی) و به ویژه از سرزمین دشمن یعنی توران هستند؟استاد اسلامی ندوشن با توجه به همین پرسش می نویسد: «نکته ی قابل توجه این است که در دوران اساطیری و پهلوانی شاهنامه، اکثر زنان نام آور، خارجی هستند؛
همسران پسران فریدون؛ یمنی، سیندخت و رودابه، کابلی؛ فرنگیس، منیژه، جریره، تهمینه و مادر سیاوش، تورانی هستند؛ کتایون، همسر گشتاسب، رومی است.»(2)
برای مثال، سام که در ابتدا با ازدواج پسرش، زال با رودابه غیرایرانی موافق نیست، چنین می گوید:
«از این مرغ پرورده (زال) وان دیوزاد (رودابه)
چه گویی، چگونه برآید نژاد؟»(3)
(180/1)
سودابه، همسر کی کاووس، هاماورانی است:
«از آن پس به کاووس گوینده گفت ... که او (شاه هاماوران) دختری دارد اندر نهفت
که از سرو، بالاش زیباتر است ... ز مشک سیه بر سرش افسر است
نشاید که باشد به جز جفت شاه ... چه نیکو بود شاه را جفت، ماه
بجنبید کاووس را دل ز جای ... چنین داد پاسخ که این است رای...»
(131/2)
برای جلوگیری از اطاله کلام از ارایه شواهد بیشتر صرف نظر کرده به بحث پیرامون این مسأله می پردازیم:
ژرف ساخت اساطیری انیرانی بودن زنان شاهنامه
اصولاً ریشه پیوند ایرانیان را در اسطوره با زنان غیرایرانی، باید در باورداشتهای ایرانیان و آریاییان باستان جست و جو کرد؛ می دانیم ایرانیان از دیرباز به دو مبدای خیر و شر در جهان هستی قایل بودند از یک سو ایزدان نیک و از دیگر سو ایزدان شر (اهریمنان) قرار داشتند؛امور نیک، مانند: «روشنایی، خوبی، وفای به عهد، راستگویی و ...» را به «خدایان» و امور بد، مانند: «تاریکی، خشکسالی، دروغ، گناه، فساد و ...» را به «اهریمنان» نسبت می دادند.(4)
احتمالاً حملات بدویان مهاجم به ایرانیانی که در شرق فلات ایران می زیستند، باعث شده در اندیشه زرتشت و آنان، فکر اداره شدن جهان توسط دو مبدا، راه پیدا کند؛ نخستین مبدا مبدای خیر (اهورامزدا) و دومین مبدا، مبدای شر (اهریمن)؛
این دو با یکدیگر در نبردند و انسان نیز در این نبرد همیشگی شریک است؛ چرا که جهان انسانها نیز به دو جهان انسان نیکوکار انسانهای بدکار و پیرو اهریمن تقسیم می شود.(5) عقیده به این دوگانگی (خوبی و بدی) در جهان به دوره های باستانی بسیار دور می رسد؛
در تفکر چینی، مسأله دو نیمه بودن جهان با شکلی که نمودار «یانگ» (نیمه سفید و مثبت جهان) و «یین» (نیمه تاریک و منفی جهان) است، نشان داده است:
**توضیح تصویر
تصویر «یانگ» و «یین»
«یانگ»، نماینده ی جنس نَر و مثبت و روشن جهان است و «یین»، نماینده ی جنس ماده، منفی و تاریک جهان است و هر دو با هم اصل زندگی و جهان به شمار می روند؛
به سخن دیگر، «یانگ»، مظهر: «روز، گرمی، فاعلیت، آسمان، خورشید، کوه، خوبی، طلا و ... است» و «یین»، نماد «شب، سرما، انفعال، زمین، ماه، دریا، بدی، نقره و ... است.»(6)
بر همین مبنا، ایرانیان باستان، کشور ایران خود و نیروهای وابسته به ایران را قطب مثبت جهان و هر آن چه غیر ایرانی بود را قطب منفی جهان قلمداد می کردند؛ از همین روست که در شاهنامه، «ایرانیان» همیشه به «مظاهر یانگ»، یعنی «خورشید، شیر، تش، کوه و ...»(=نماد نیروهای مثبت و کارا) تشبیه و مانند می شوند؛ در مقابل، «تورانیان» و اصولاً خارجیان در شاهنامه به مظاهر «یین»، یعنی «ماه، گاو و آب و ...» (نماد نیروهای منفی و کارپذیر) تشبیه می گردند. این باورداشت در شاهنامه به روشنی جلوه گر است؛
به شواهدی در این زمینه توجه کنید:
-در داستان «جنگ بزرگ کی خسرو با افراسیاب»، کی خسرو به ایرانیان می گوید: «من شنیده ام هنگامی که ماه تورانیان بلند شود، خورشید ایران به آن گزند خواهد رساند:
به کارآگهان گفت کای بخردان ... من ایدون شنیدستم از موبدان
که چون ماه ترکان برآید بلند ... ز خورشید ایرانش آید گزند»
(90/5)
-کی کاووس از کشورهای بیگانه باج می طلبد؛ آنان به گاوی مانند می شوند که در برابر شیر (=ایرانیان) تاوِ (=تابِ) مخالفت ندارند:
«پذیرفت هر مهتری باژ و ساو ... نکرد آزمون گاو با شیر، تاو»
(127/2)
می دانیم «گاو»، نماد «نیروهای مادی، زمینی، زنانگی، آب و ...» است. اما «شیر»، سمبل «نیروهای برتر، آسمانی، خورشید، مردانگی، آتش و ...» است؛
یکی از حجاری های تخت جمشید، شیری را نشان می دهد که بر کفل گاوی چنگ انداخته است؛ این نقش نمادی است از: «پیروزی ایرانیان بر دشمنان»(7) و پیروزی آتش (=ایران) بر آب (=غیر ایرانیان)؛
به شاهد زیر از شاهنامه توجه کنید که گرسیوزِ تورانی برای سیاوش از دشمنی تورانیان با ایرانیان می گوید:
«نخستین ز تور ایدر آمد بدی ... که برخاست زو فره ایزدی
شنیدی که با ایرج کم سخُن ... به آغاز، کینه، چه افکند بن
وز آن جایگاه تا به افراسیاب ... شده ست آتش ایران و توران چو آب»
(132/3)
بر همین مبنا، زنان تورانی یا غیرایرانی در برابر پهلوانان ایرانی، به ماه در مقابل خورشید مانند می شوند؛
به مثالهایی در این مورد توجه کنید:
-غلام زال به ندیمگان رودابه در مورد ازدواج آن دو چنین می گوید:
«چنین گفت با بندگان، خوبچهر ... که با ماه (رودابه) خوب است رخشنده مهر (زال)»
(165/1)
-در مورد ازدواج رستم با تهمینه چنین می خوانیم:
«ز شادی بسی زر برافشاندند ... اَبَر پهلوان آفرین خواندند
که این ماه نو بر تو فرخنده باد ... سر بدسگالان تو کنده باد»
(176/2)
سیاوش به سودابه می گوید:
«نمانی مگر نیمه ماه را ... نشایی به گیتی به جز شاه را»
(23/3)
-پیران (وزیر افراسیاب) در مورد ازدواج دخترش، جریره به سیاوش می گوید:
«یکی دختری هست آراسته ... چو ماه درخشنده با خواسته
نخواهد کسی را که آن رای نیست ... به جز چهر شاهش دل آرای نیست»
(92/3، 93)
گلشهر، همسر پیران، نزد فرنگیس رفته و از زاده شدن کی خسروآگاه می شود:
«همی رفت گلشهر تا پیش ماه (فرنگیس) ... جدا گشته بود از برِ ماه، شاه (کی خسرو)»
(159/3)
رابطه ی زن با ماه، زمین و جهان تن، ریشه ای بس کهن دارد؛ «رومَن گیرشمَن» در مورد دین قدیمترین سکنه ی ایران می نویسد: «در بین النهرین که سکنه ی بدوی آن از همان منشای سکنه نجد ایران بودند، معتقد بودند که حیات، آفریده یک ربه النوع (ایزدبانو) است و جهان در نظر آنان حامله بود، نه زاییده.
منبع حیات به عکس آن چه مصریان می پنداشتند، مؤنث بود، نه مذکر. بسیاری از پیکره های کوچک از ربه النوعی برهنه که در امکنه ماقبل تاریخی ایران پیدا شده است به ما اجازه می دهد بگوییم انسان ماقبل تاریخی، دارای این گونه معتقدات بوده است.»(8)
زن با نماد ماه، مظهر باروری شمرده می شد؛ از هزاره سوم پیش از میلاد، سفالهایی در دست است که نقشهای آن نشان دهنده پرستش الهه باروری و پیوند آن با ماه است. این الگهان باروری در حفاری های متعلق به هزاره اول پیش از میلاد دیده شده ند که داخل حلقه ماه قرار دارند.
در حفاری های شوش، نقش هایی به دست آمده که زنانی را نشان می دهد که دست در دست یکدیگر دارند و همراه با نمادهای ماه به چشم می خورند.(9)
ویل دورانت در کتاب خود، تاریخ تمدن می نویسد: «ماه، خدای محبوب زنان به شمار می رفته و آن را به عنوان خدای حامی خود می پرستیده اند.»(10)
عقیده ی کارل گوستاو یونگ، روان شناس و اسطوره شناس سوییسی بر این است که بسیاری از چیزها از مظاهر «مادر» به شمار می روند؛ مثل: «ماه، زمین، جهان زیرین و ...» این مظاهر، ممکن است دارای معنایی منفی و اهریمنی باشند.(11)
اخوان الصفا نیز ماه را مؤنث می دانستند در برابر خورشید که مذکر فرض می شد.(12)
م. لوفلر دلاشو در توضیح معنای رمزی چند علامت ریاضی در مورد ارتباط زنانگی با نیروهای منفی در باورداشتهای باستانی و اسطوره ای، چنین می نویسد:
«علامتی که به صورت چوبدستی قائمی نمایش داده شده و ما از آن رقم یک را ساخته ایم، معرف انسانِ [مذکر] (مثبت، فاعل) است که در بناهای دوران تخته سنگی با سنگ بزرگ برپا داشته شده است نموده شده است.
علامتی که با چوبی افقی که ما از آن نشانه تفریق (-) را ساخته ایم، نمایش داده شده، نمودار زن (منفی، فعل پذیر) است.
رمز رویه و پهنه «آب-مادر» که در بناهای دوران تخته سنگی توسط سنگ بزرگ پهنی که روی دو سنگ عمودی کار گذاشته شده به شکل میز نموده شده است. از جمع دو علامت پیشین (یعنی خط عمودی= عدد یک و خط افقی نماد تفریق)، علامت سومی به دست می آید؛ یعنی صلیب که ما از آن در ریاضی، نشان عمل افزایش (جمع یا به علاوه) را ساخته ایم (رمز جفت گیری).(13)
چنان که می دانیم در باورشناسیِ کهن ایران، جهان، چهار دوره سه هزار ساله را طی می کند و سپس عمر آن به پایان می رسد؛ طبق این باور، ایرانیان، زمان خود را سه هزاره سوم می دانستند؛ یعنی هنگامی که نیروهای اهریمنی به سرزمین روشنی حمله برده اند و جهان آمیزه ای شده است از جمع دو نیروی خیر و شر، آسمان و زمین، جان و تن، نیکی و بدی، مثبت و منفی و ...(14)
نتیجه
بر طبق آن چه مطرح شد، می توانیم ازدواج قهرمانان شاهنامه را با زنان خارجی و به ویژه تورانی، این چنین توجیه کنیم که در اساطیر ایرانی، مرد ایرانی (نماد نیمه مثبت جهان، جان) با زن غیر ایرانی (نماد نیمه منفی جهان، تن) با هم پیوند می گیرند و ثمره این پیوستگی، قوام و دوام دنیایی است که به زعم اسطوره در آن به سر می بریم که متشکل از دو نیمه مثبت و منفی مثل خورشید و ماه یا روز و شب، آسمان و زمین و ... است؛برای همین است که در متون عرفانی، تورانیان، رمز تن پست زمینی در برابر نفس ناطقه و جان آسمانی یعنی ایرانیان تعبیر می شوند؛ به تفسیری عرفانی در قالب نظم که آذر بیگدلی، صاحب «آتشکده آذر» آورده و آن را به مولانا نسبت داده است، توجیه کنیم:
«... ز ایران جان، سیاوش عقل معاد، روی ... از بهر این نتیجه به توران تن نهاد...
تا چند گاه در ختن کام و آرزو ... بیچاره با فرنگیس شهوت ببود شاد...
کی خسرو وجود ز تزویج عقل (سیاوش) و نفس (فرنگیس) ... موجود گشت و بالِ بزرگی همی گشاد
گیوِ طلب بیامد و شهزاده برگرفت ... از تور تن ببرد به ایران جان چو باد»(15)
استاد نولدکه در «کتاب حماسه ملی ایران» از این که زنان ایرانی در شاهنامه، صفات زنانه ندارند و به عنوان معشوق مطرح نمی شوند، تعجب می کند و از این جهت منیژه تورانی را که به راستی صفاتی زنانه و لطیف دارد، می ستاید.(16)
حال آن که با توجه به آن چه مطرح شد، زن ایرانی در جبهه ی مثبت جهان (نیمه ی تورانی و مردانه) قرار دارد و نمی تواند زنی با صفاتی صرفاً زنانه معرفی شود؛ زیرا در قطب منفی و منفعل جهان جای نگرفته است؛ از همین روست که در شاهنامه، همیشه زنان ایرانی، صفاتی مردانه و پهلوانی دارند؛ برای مثال در مورد گُردآفرید (به معنای پهلوان آفریده شده) چنین می خوانیم:
«زنی بود بر سان گُردی سوار... همیشه به جنگ اندرون نامدار»
(184/2)
با توجه به آن چه آمد، می توان چنین نتیجه گرفت که برخلاف ازدواج مردان ایرانی با زنان تورانی که بر مبنای ژرف ساخت اساطیری، کاری درست و بجاست، زن ایرانی نمی تواند همسر یک تورانی شود؛ چرا که در این صورت، بنیاد اساطیری حماسه به هم می ریزد؛ برای همین می بینیم که در شاهنامه هرگاه دختران ایرانی به دست غیرایرانیان (مثل ضحاک، ارجاسب و ...) ربوده یا اسیر می شوند، بعد از مدتی این پیوند تصنعی به وسیله پهلوانان ایرانی می گسلد و آنان به ایران باز می گردند و به همین دلیل است که گردآفرید به سهراب می گوید:
«بخندید و او را به افسوس گفت ... که ترکان ز ایران نیابند جفت»
(189/2)
ولی در هیچ جای شاهنامه دیده نمی شود که زنی تورانی از مرد ایرانی متنفر باشد.
پی نوشت ها :
1. عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی.
2- نقل از: فردوسی، زن و تراژدی، ناصر حریری، ص 13، کتابسرای بابل، 1365.
3- تمامی شواهد شاهنامه از چاپ مسکو است و رقم سمت راست بیانگر جلد و رقم سمت چپ نشانگر صفحه است؛ با این مشخصات: شاهنامه، فردوسی، تصحیح ی. برتلس و دیگران، دوره 9 جلدی، نشر آکادمی علوم اتحاد شوروی، مسکو، 1966.
4- برای اطلاع بیشتر نک: مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، محمد معین، ص 32، نشر دانشگاه تهران، تهران، 1326.
5- گیرشمن، رومن: ایران از آغاز تا اسلام، برگردان محمد معین، ص 179، نشر علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، تهران، 1370.
6- نک: تاریخ علم، جورج سارتن، برگردان احمد آرام، صص 10 و 11، نشر امیرکبیر، چاپ دوم، تهران، 1346.
7- نک: از گونه ای دیگر، میرجلال الدین کزازی، صص 5 و 13، نشر مرکز چاپ اول، تهران، 1368.
8- ایران از آغاز تا اسلام، رومن گیرشمن، ص 30.
9- برای اطلاع بیشتر نک: ماه در ایران، مهرانگیز صمدی، صص 21 به بعد، نشر علمی و فرهنگی، چاپ اول، تهران، 1367.
10- نقل از پیشین، ص 110.
11- چهار صورت مثالی، کارل گوستاو یونگ، برگردان پروین فرامرزی، صص 25 به بعد، نشر آستان قدس، چاپ اول، مشهد، 1368.
12- رمز و داستانهای رمزی، تقی پورنامداریان، ص 324، نشر علمی و فرهنگی، چاپ سوم، تهران، 1368.
13- زبان رمزی قصه های پریوار، م. لوفلر دلاشو، برگردان جلال ستاری، صص 224-223، نشر توس، چاپ اول، تهران، 1366.
14- از گونه ای دیگر، میرجلال الدین کزازی، صص 3 و 4.
15- رمز و داستانهای رمزی، تقی پورنامداریان، ص 154.
16- حماسه ملی ایران، تئودور نولدکه، برگردان بزرگ علوی، ص 116، نشر سپهر، چاپ دوم.
موحدفر، یاسر؛ (1390)، فردوسی پژوهی (مجموعه مقالاتی به قلم گروهی از نویسندگان)، تهران: خانه کتاب، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}